صفحه اصلی
عضویت
ورود کاربران
تماس با ما
نوشته شده در : یکشنبه 19 مرداد 1393 |نویسنده : فرزانه کوثری

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سراسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :

 

 

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.

 

 

دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

 

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….

 

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت ما بقی مونده هر چی مونده گذر زمانه و آینده و اشتباهاتی که هیچ وقت فرصت جبران پیدا نمی کنند.

منبع:کافیه تو بازار جستجو کنی 

'500 داستان باحال'

http://cafebazaar.ir/app/com.parastoo.bahaldastan2/?l=fa




بازدید : 4
نظرات (1)
نظر بدهید

کد امنیتی رفرش
این نظر توسط ♥عاطفه♥ در تاریخ 1393/05/26 و 2:20 دقیقه ارسال شده است

سلام عزيزم
سايتت عاليه احسنت!
ما يه لينک باکس داريم که اگه ازش استفاده کني بازديدت خيلي ميره بالا و رتبه ي گوگل و الکسات هم زياد ميشه فقط يه بار امتحان کن اگه خوشت نيومد استفاده نکن.آدرس يکي از مطالبتو برامون بفرست بعدش ببين که بازديدش چقدر رفته بالا!!
آدرس ارسال لينک: http://box.hamechicity.ir/send
به همين سادگي
منتظرتمااااشکلکشکلکشکلک
پاسخ : حتما با کمال میل ممنون
پاسخ : فرستادم عاطفه جان امیدوارم بازدیدم بره بالا



عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آمار کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟
آمار بازدید:
میهمان آنلاین: 1
بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 0
بازدید کلی: 543
مطالب و نظرات:
تعداد مطالب: 21
تعداد نویسندگان: 3
عضویت:
مجموع کاربران: 2
اعضای آنلاین:

مطالب جدید
دیوونه از 2afm تاریخ : جمعه 31 مرداد 1393
یه چیزی بگو از تتلو و آرمین 2afm تاریخ : جمعه 31 مرداد 1393
چیه چیزی شده2afm تاریخ : جمعه 31 مرداد 1393
متن های عاشقانه تاریخ : یکشنبه 26 مرداد 1393
متن های عاشقانه تاریخ : یکشنبه 26 مرداد 1393
متن عاشانه تاریخ : یکشنبه 26 مرداد 1393
عاشقانه تاریخ : یکشنبه 26 مرداد 1393
عاشقانه ها تاریخ : یکشنبه 26 مرداد 1393
مرتضی پاشایی تاریخ : پنجشنبه 23 مرداد 1393
چی شد صدات قطع شد تاریخ : پنجشنبه 23 مرداد 1393
مطالب پر بازدید
دیوونه از 2afm بازدید : 59
صدامو داری 2afm بازدید : 39
شبا کجایی؟(هان عوضی) بازدید : 23
مرتضی پاشایی بازدید : 7
عاشقانه ها بازدید : 7
تبریک تولد بازدید : 5
داستان بازدید : 5
داستان شب عروسی بازدید : 5
چی شد صدات قطع شد بازدید : 5
متن های عاشقانه بازدید : 5
جستجو

صفحه نخست | عضویت | ورود کاربران | آرشیو | خوراک | تماس با ما

Copyright © 2011 desgin : erfan abbasiDesigned BY: Mehrdad Dashti